Monday

فقط در همین حد...‏

خوابیده ام با گریه هایم پشت این گوشی
کابوس من، رویـای تو، یک بی هم آغـوشی


خوابیده ام از درد بیـداری و تنــهـایی
از این همه شب، فکر، حسرت، مرگ، خاموشی


از «دوستت دارم ولی...» هایی که می گفتی
قولی که یادت هســت و عمــداً می فراموشی


از چشــم های گـربه ات با گـریه افتـادم
حالا به این ســوراخ تنهــاییـم می موشی!‏


وقتی تمــام مـردم ایـن شــهـر روباهند
چشــم تو سـگ دارد ولی در خـواب خرگوشی


خوابیـده ای آرام در آغـوش تنهــاییـت
میلرزم از سرمای آن چشمــی که می پوشی


مه یار







1 comment:

Somayeh said...

one of your best :*