Tuesday

تمام شعرم تقدیم آنکه باران شد"
"کسی که فاتح تنها ترین خیابان شد
...

دقیقا یک هفته دیگر در چنین زمانی در آسمانی خواهم بود که من را دوباره به غربت ِ وطنم میرساند
بی آنکه خواسته باشم تمام خاطراتم مثل همیشه از خاطرم عبور میکنند. پوزخندی میشوم به من؛ به منی که نوشته هایش، "تمام استخوان بودنش"، "لحظه های ساده سرودنش" درد میکند

:در استار باکس نشسته ام و در گوشم

خاطرات خوش نداشته ام" را در موهای سفید پیر مرد غریبه ای گم میکنم که ... در لحظه ای که بارانیم. عجیب بارانیم
...

...

دلتنگ ترین آدم ِ اینجا هستم"
دلخسته ترین خسته ی دنیا هستم
من هستم و من هستم و من هستم و من
"ای تنهایی! چقدر تنها هستم

... خسته تر از آنم که باقی اش را بنویسم. الباقی را میگریم و



No comments: