Wednesday

غافل مباش ار عاقلي درياب اگر صاحبدلي        باشد که نتوان يافتن ديگر چنين ايام را


من با انتخاب خودم و به عشق چهار صد نفر دانشجوی دانشکده برق و کامپیوتر وارد ثبات شدم مسلما اگر صلاح ميدونستم که هنوز بمونم هيچ وقت به خاطر راي دو نفر کنار نميکشيدم. اما مصلحت اين بود... . بالاخره چيزي که مهمه ثباته و اون دانشکده اي که من ديگه تقريبا توش غريبه شدم ديگه وقت 83اي ها و 84اي ها و 85اي هاست...


خوب البته سخته بعد از 5 سال که يا در کانون ادبيات نشستم يا کانکس موسيقي يا ثبات حالا بيامو توي قرائت خونه بشينم اما بايد نشون بدم معنی بزرگتر بودن و باتجربه بودن رو. ما هم گذشتيم.


به کويت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم

به دل اميد درمان داشتم درمانده‌تر رفتم


... با هزاران حرف نگفته و بغض نشکسته

3 comments:

Anonymous said...

Sometimes i really admire you,
in great details!

Anonymous said...

هر بار میخواهی بیا. اما هر بار بنا بر قانونی ناگزیر خواهی رفت. به چهره یاران نا رفیقت نگاه نکن.آنها هیچ کاره اند بلکه این روزگار است که قانون خمیازه وار بی تفاوت اش را جاری میکند . حالا هم نوبت این تکه از آمدنت بود که رفتنت را تجربه کند.
البته به من چه
در این آمدن و رفتن تنها چیزی که در قلمرو احساس من است
غربت سادگی جهره توست میان نگاه بی ظزافت ما

تنها چیزی که برایت میماند اختیار این درد است که با بزرگی و بغض نشکسته ات چکار کنی
دریغ
بغض نشکسته هم غمگسار هیچ تکه از
دل تنگت نخواهد شد.

Anonymous said...

Hamvorodiyat hastan hanooz,

ba raftanet, safehaye farhangiye sabat, jalasat moosoghi, davandegihatoon vase gereftane mojavezha o jashnha o .. az yademoon nemire

har chand sabbathaye ghadimi alan too komode daftar daran khak mikhoran, vali chizhayi ke maa az khoondane barg barge oonha yad gereftim, sherhayi ke be delemoon neshaste, khak nemikhoran o ba hich ra'yi biroon nemiran ...

شکستن حرمت خوبان قشنگ نیست
باور کنید جواب آئینه سنگ نیست
.
.
.