همین الان رو میگم که از خواب پا شدم و با سرماخوردگی و از اون بدتر با سرخوردگی چشمم به حافظ افتاد باز کردم و خوندم...دو سه دقیقه بعد مامان جان وارد خونه شدند با چیزهایی که برای من آورده بودند و لای آنها یک کاغد بود نمیتوانم شعرش را اینجا بنویسم فقط اینرا میگویم که یک بیت از حافظ بود که با آن خط بدش برایم نوشته بود و باقی اش مختصر کلامی که آن هم می ماند..او خیلی بهتر از من این بیت را درک کرده بود... او
Wednesday
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
2 comments:
weblog ro kheili ghashang minevisi, jedi migam webloge kheiliii khoobiye, man hamisheye hamishe mikhoonam , khodet midooni ke...
+
hope 4 sarmakhordegit khoob she zooddd,
Somayeh
weblog ro kheili ghashang minevisi, jedi migam webloge kheiliii khoobiye, man hamisheye hamishe mikhoonam , khodet midooni ke...
+
hope 4 sarmakhordegit khoob she zooddd,
Somayeh
Post a Comment