دست شعر و مداد احساسم
دفتری روی میز زندگیم
حرفهای دلی که می رنجد
سوختن در غم دوگانگی ام
فاصله، فصل سرد طولانی
غربت روزهای خستگی ام
سرعت عمر با شتاب عبث
حسرت روزهای بچگی ام
تلخی ام در نگاه آیینه
پوز خندی به لوح سادگیم
.
.
.
دست شعر و مداد احساسم
دفتری روی میز تحریرم
سرنوشتی به شعر پاشیده
!در فراری به سوی تقدیرم
حرفهای دلی که یخ زده است
"واژگانی ز جنس "میمیرم
نمی تونم این شعر رو تمومش کنم... یعنی نمیخوام. دیگه از شعر گفتن لذتی نمیبرم. دلم یک آسمون پرواز میخواد... یک آسمون
مه یار
2 comments:
بابا چی میگی بشین تمومش کن دیگه شعرو
اه.
همینش هم میذاری کلی کیفور میشم من
و یادت باشه عزیزم هیچ وقت امیدمون رو نباید از دست بدیم
دوستت دارم
اندازه خودت
یه آسمون
Post a Comment