Thursday

ساده و مست و نوجوان بودم، آمد و عشق اتفاق افتاد
ماه از پشت پرده خوابم برد، سایه ام گوشه اتاق افتاد

پر شد از "تو" تمام زندگیم، شد "تو" آیینه ای که من بودم
اسم من بود هر چه نامت شد، مردی خواندی مرا که زن بودم

ریخت آوار عشق روی سرم، شدم آواره زنی که نبود
چشمه شد، بغض توی چشمم ریخت، آتشی زد به خرمنی که نبود

گریه شد عشق، اشک لبخندم، آسمان غمم ستاره باران شد
هر چه دستم رسید میچیدم، ماهت از نام من ولی گریزان شد

بخت برگشت اشتباه من تو شدی، گم شدم باز توی خوابی که
پر کشیدی مرا به رویایت، لب شدم تا لب سرابی که

مردم از زندگی و خسته شدم، درد بی دردی و عذابی که
... غربتت توی شعرهایم ریخت، ساده شد عشق مثل آبی که

مه یار

2 comments:

P said...

ماه از پشت پرده خوابم برد؟

مه یار ارجمند راد said...

سوال؟