Thursday

از عذاب جاده خسته نرسیده و رسیده
آهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده
غم سرگردونیامو با تو صادقانه گفتم
اسمی که اسم شبم بود با تو عاشقانه گفتم
با تنم زخمی اگه بود بی رمق بود اگه پاهام
تازه تازه با تو گفتم اگه کهنه بود دردام
من سرگردون صادق تو رو صادق میدونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق میدوستم
تو تموم طول جاده که افق برابرم بود
شوق تو ره توشه من اسم تو همسفرم بود
من دل شیشه ای هر جا هر شکستن که شکستم
زیر کوه بار غصه هر نشستن که نشستم
عشق تو از خاطرم برد که نحیفمو پیاده
تو رو فریاد زدم و باز خون شدم تو رگ جاده
من سرگردون صادق تو رو صادق میدونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق میدوستم
نیزه نمباد شرجی وسط دشت تابستون
تازیانه های رگبار توی چله زمستون
نتونستن نتونستن جلوی منو بگیرن
از من ِ خسته خسته شوق رفتنو بگیرن
حالا که رسیدم اینجا پر قصه برا گفتن
پر نیاز ِ تو برای آه کشیدن و شنفتن
تو رو با خودم غریبه از خودم جدا مبیبنم
خودمو پر از ترانه تو رو بی صدا میبینم
اون همیشه با محبت برا من دیگه نیستی
نگو صادقی به عشقت آخه چشمات میگه نیستی

No comments: