Tuesday

اگر دوستان نیایند و ننویسند که بهتر بود مثل سهراب نمینوشتی
...
مثل همیشه بدون هیچ تفکر و تاملی نشسته ام و مینویسم
...
تاريكي در حضور
و يك انديشه
"كه ميرسد به "كي؟
"میرسد به "کجا؟
كي ميرسد به فردا
کجا میرسد به روز
و ديگر هيچ
من زلالم لبخند
و دریغم باران
امیدم عشق
عشقم بند است
کشتی زندگی ام نا خدایی دارد
و خدایی دارم
...ناخدایم اما
چه شگفت
چه شگرف
اینچنین در شب و ادراک و فضا میلولم
...
مه

1 comment:

Anonymous said...

delam vasat tang shode
.
.
.