ترانه ی "ای بارون" از "شب، سکوت، کویر" در مایه محلی خراسانی منو یاد تصویری از 7 سال پیش میندازه که چه طور با این به آسمون میرفتم اما الان که گوش میدم هیچ جای دلم به چیز پر اساسی خوش نیست
ببار ای ابر بهار
با دلم به هوای زلف یار
داد و بیداد از این روزگار
ماهو دادن به شبهای تار
ای بارون
ای بارون ای بارون
ماهو دادن به شبهای تار
بر کوه و دشت و هامون ببار ای بارون
ببار ای بارون ببار
با دلم گریه کن خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
دلا خون شو خون ببار
بر کوه و دشت و هامون ببار
به سرخی لبای سرخ یار
به یاد عاشقای این دیار
به یاد عاشقای بی مزار
......
http://sweetpain.persianblog.com از اینجا گوش کنید
No comments:
Post a Comment