فی الواقع که سالهاست شعری نسروده ام. شعری که از سر بی تعلقی و عشق مطلق میآید. هر چند ناممکن نیست اما سخت است رهایی از این همه اسارت و زندگی ماشینی حافظ وار... این همه بند و بار و این همه بی بند و باری. این همه تعلقات پوچ و تو خالی
این چه حکمتی است که من خویش را منکر میشود؛ یعنی آنچه من را منکر میسازد به حقایقی چون او که خود منشا همه حقایق است، منی است که از ذات او روح گرفته است وا عجبا... انالحق