Thursday

دلم به اندازه هزاره ها گرفته..نمی دانم چقدر هایی که دلتنگ بودم بیشتر بوده یا چقدر هایی که میخواهم دلتنگ چقدرها دلتنگی ام باشم! همیشه اینطور بوده و این قانون که دلم تنگ میشود حتی برای دلتنگی هایم... سخت است دل بردیدن و دیگر ندیدن. دیگر نبودن. حس نکردن. طوفانی که از یک رودخانه بر میخیزد و ناگهان به دریا آرام میگیرد
دلم دریا نمیخواهد
دلم آغوش آدمها نمیخواهد
دلم تنها شما را باز میخواهد
شما را
این زمان را
این هیاهوها و کودک بازی مردان فردا را
دلم تنهایی و بی دوست بودن را نمیخواهد
اگر این است فرجامم
نمیخواهم ببینم
باز هم روزی اگر از جای دیگر
ناگهان با کوله باری پر ز دلتنگی
و آدمهای هرگز از دلم ...
آشفته یا خفته
و تقدیرم چنین دیگر بنایی باز بنشاند
و بر ریزد، فرو ریزد ز هم این خوگرفتن ها
و عادتها و عادتها و عادتها و عادتها
دلم تنگ است
تنهایم
مه

2 comments:

Anonymous said...

Mohabat ast ke zanjir mishavad gahi
deleto koja basti baz ke barat injuri sakht shode del kandan.
mishnasamet marde ashegh mishnasamet hanuz
Behnam Maleki

Anonymous said...

تاریکی چشمانت
تردید نگاهت
ژرفای تنهاییت
مرا از تو می راند

من از تو می ترسم
همانجا که هستی بمان
و مرا از دورها بنگر

با من سخن بگو
به من دست نزن
بگذار به افسانه ها
عشقی ارمغان دهیم
به یاد ماندنی

عشق کاملان
عشقی عقیم
بی سر انجام
عشقی شایسته ی هنر.

مال سال 84, یادته؟
+
اینکه شعرت عالییی بود.
+
دلم تنگ شده بود, خنده داره نه؟ واسه نظر گذاشتن دلم تنگ شده بود
+
:*