Monday

لب و زبانم سر می شود. دلم قاطی پاتی است. حس میکنم یک چیزیم هست یک چیز بد . من همیشه از پایان نا گزیر می ترسیدم و میترسم اما نزدیکم... یا دور؟ نمی دانم اما میترسم... بر پیکر نحیف نا توانم چه ستمها که روا نداشته ام . آری این من پر مدعای تو خالی که فقط آخر شبها هارت و پورتهایش قطع میشود و مثل سگ از ترس به خود میلرزد، می ترسد . مثل خر می ترسد . خودش هم نفهمید فرزند نا خلف ِلامذهب ِ کدام نا دین و نا مردی بود که حتی یک بار هم سر وقت شاش نکرد حتی اندازه سگ هم وفا نداشت اما مثل سگ هارت و پورت میکرد. زبانم قاصر نیست اما هارت و پورت است . سر شده است یا صر؟!

2 comments:

nO-one said...

bad be man mige in cherto perta chie minevisi!!! ;)

Anonymous said...

oovah, goftam, bazam migam eshkal medaviye, hichi dige ham nist. kamelan sahiho salemi. azin fekro khiyalate alaki chiye.
akhrasho man baz nafahmidam :(