تكیه بر جنگل پشت سر
روبروي دريا هستم
آنچنانم كه نمي دانم
در كجاي دنيا هستم
حال دريا آرام و آبي است
حال جنگل سبز سبز است
من كه رنگم را باران شسته است
در چه حالي آيا هستم ؟
قوچ مرغان را مي بينم
موج ماهي ها را نيز
حيف انسانم و مي دانم
تا هميشه تنها هستم
وقت دل كندن از ديروز است
يا كه پيوستن بر امروز
من ولي در كار جان شستن
از غبار فردا هستم
صفحه اي ماسه بر مي دارم
با مداد انگشتانم مي نويسم
من آن دستي كه رفت
از دست شما هستم
مرغ و ماهي با هم مي خندند
من به چشمانم مي گويم
زندگي را ميبيني
بگذار اين چنين باشم تا هستم
"بهمنی"
....
....
مامانم داشت نماز می خوند میرفتم سر جانمازش مهرش رو بر میداشتم...اذیت میکردم. قبل از اینکه نمازش تموم بشه در میرفتم تا دعوام نکنه. تموم فکر و خیالم این بود که حمیدرضا تو روپولی جر نزنه میخواستم بانکدار باشم... وقتی دایی بهم زور میگفت میخواستم محکم بزنم تو گوشش... خیلی غصه می خوردم واسه اینکه هیچ وقت نمی تونستم تو فوتبال همه رو تنهایی دریب کنم . واسه اینکه ثابت کنم تنهایی میتونم با اینکه راه ها رو بلد نبودم تمام بلوار وکیل آباد رو پیاده گشتم اما پیدا نکردم آخرش دیر شد برگشتم در خونه واستادم تا بقیه بیان ولی خوب یادمه وقتی اومدن وانمود کردم که با حامد رفتم بازی کردم در صورتیکه پشت در یخ زده بودم. از اینکه هیچ کس نمیتونست وقتی میدوییدم بگیرتم خیلی خوشم می اومد ولی دوس نداشتم بهم بگن مهیار سگ دو... خودمم آخرش نفهمیدم گوشه گیر بودم یا اجتماعی! آخه یه موقع هایی همش تو مهمونیا میرقصیدم و بالا پایین میرفتم. بعضی وقتام دنبال یه گوشه بودم که تنهایی با خودم فکرکنم. میرفتم میشستم و به اینکه بقیه چقدر ابلهن فکر میکردم...هیچ وقت نشد کتاب بیست هزار فرسنگ زیر دریا رو تموم کنم اما به همه میگفتم که همشو خوندم ولی آخرش نمیدونستم چی میشه... همیشه کله شق و یه دنده بودم... هرگز دوس نداشتم کسی رو دستم باشه اگه مجبور بودم قبول کنم که یکی تو یه مورد ازم بهتره باید خیلی زجز متحمل میشدم و البته هنوز هم همینطوره! همیشه لوس بودم همیشه
...
....
فرصتی نیست انگار هرگز یا من نمی دانم چگونه دست بردارم کمی از این کشاکشهای ناپایان
-
شود آیا بروم راهی دور
سوی آرام فراخی پر نور
-
بنشینم بر آرامش خویش
نفسی تازه کنم بی تشویش
-
چمن و باغ و گل و سبزه و رود
بانگ چنگ و دهل و قیچک و عود
-
بکنم دل همه عاری ز غبار
بدهم گوش به آواز هزار
-
هان نگو "نیست دگر وقت سرود
این همه نقش خیالی که چه سود"
مه ...
...
بقیه اش رو حوصله ام نمیگیرد خودتون بسرایید امتحان دارم
1 comment:
وا، کجا لوسی؟
+
هُپ که امتحانت رو خوب بشیییی خیلی، فقط بی اضطراب
بعدم اینکه ... و اینا
+
@};-
Post a Comment