Monday

اذیتم نکنید
تحمل این همه فشار رو الانا ندارم
من خیلی شکسته تر از این حرفا شدما, زود جمع میشن و گوله گوله میریزن
من درست شدنم زمان می خواد
فقط اذیتم نکنید, من دیگه طاقت ندارم
تحملم کنید بذارین درست شم که باز بازسازی شم
زیر خروار تنهایی
با کوله باری از اندوه
استخوان تحملم می شکند
و من اما
گاهی به زورگاهی ز میل
لب فریادم را گاز می گیرم و فرو می بندم
چشمان تاول زده و گونه های خیس و لب های تف دیده ام
ظهور انتظاری را می پایند
که شاید
سالهاست به خاک پیوسته
اگر چه دیروز پر از شکوفه های لبخند بودم
اما امروز لبخندم حتی پر از زخم نگفته و نهفته فریاد است
پرم از تنهایی
پر از زخم زبان
شکسته
کسی می پرسد: چرا اینگونه می گویی؟
آخر شاید او نداند
ساده باختن
یعنی چه؟
"فردین لطیفی"
.
سمیه
.
من و تو همدردیم اما شاید
روزگاری سخت را بی مرشد
در نوردیدن و دم در نزدن
.
من و تو هم راهیم اما شاید
بر بلندای سییه پوش شبی بی اختر
طرد و نا غافل و لرزان و تباه
راهی چشمه نوشی شاید
..
من و تو بنده عشقیم اما شاید
هر دو تنها و غریب
گر چه با خویش و قریب
هر دو در بند زمان
این عجب نا کس مزدور دلان
که به یک سر چه هزاران هوس و شور جوان
بر می انگیزید و بر آب دهد زورق نو ساحلمان
..
من و تو از یه قماشیم
ز یک رنگ و ز یک آب و گلیم
من و تو با هم بی هم ماییم
من و تو عاشق و سرگشته و بی پرواییم
مهیار بداهه در جواب عزیزترین سمیه نا تنهاش

No comments: