Thursday

هرگز آنی که می خواهم نمی شود. می روم کیفم را می گیرم و تمام راه منتظر. پشتم تیر می کشد آنقدر که حرص می خورم. اعصابم له شده است. از ده دقیقه به دو تا 3 منتظر نشسته ام... هیچ... من درک نمی شوم به همین سادگی....حرفی باقی نمی ماند اصلا حوصله اش را ندارم هنوز منتظرم هنوز مثل همیشه و امروز هم دارد میگذرد پشتم تیر می کشد نه خبری نیست...چقدر زندگی مذخرف شده است به جان شما... دیگه به هیچ چیز نمی شود اطمینان کرد حتی به جزئی ترین حرفهای بی اهمیت روزمره هم
مه

4 comments:

nO-one said...

بابا بی خیال!!! پیاده شو با هم بریم:d

Anonymous said...

به این خوبیه همه چی
تسغیره خودته :P

پ said...

تو نمی خوای املای درست کلماتو یاد بگیری؟

Anonymous said...

اگه اون توِِ, منم! من عملای کلمات بلدمم :D
;)اون معنیش چیز دیگه ای
else
:">