مثل همیشه با آب بینی آویزان و آلرژی شش ساله مان که فصل و سال و ماه هم نمی شناسد.. منتها نه برای حسابان 2 میخونم ، نه تست قلم چی میزنم ، نه مدار منطقی میخونم نه ... پژوهشکده الکترونیک علم و صنعت.. تنها با رفیق نزدیکمان میلاد فعلا نشسته ایم و با سکوتی عجیب خیره به سرعت بی اندازه زمان و خیره به مانیتورهایی که هرگز در این چند سال آشنایی ام با دنیای کامپیوتر چیزی برایم به ارمغان نیاورده اند جز .. از این وبلاگ به اون وبلاگ از این شعر بع اون شعر از این کتاب به اون کتاب از این موسیقی به اون موسیقی از این هنر...اه خسته شده ام. هیچ چیزی شبیه من نیست. چرا خدا اصل سازگاری رو برای ما آدما و دنیای اطرافمون رعایت نکرده ... . و شاید و من کورم. آره من همیشه کورم و پر سر و صدا. یه شاعر احساساتی. یه آدم پر مدعای پر آرزوی بی هدف خود شیفته متظاهر و بی اعتماد به نفس. یک فرد با هوش و تنبل و پر توقع. خود خواه و مهربون. همیشه تو فکر خدا و همیشه پر گناه و دور از اون...من خود نا شناس ترین آدم دنیام! من هیچی نیستم و همه چیزم. من...اه بس کن از این من. ساعت 3 شد و من هنوز اطلاعات رو استخراج نکردم. آخر آگوست هم رسید مقاله تو حال تعلیق موند و هنوز... بقیه اش اینجاست پیش من تو دلم تو سرم تو وجودم زیر پوستم شما چی رو میخواین ببینین؟ هیچ کس نمیبینه
Tuesday
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment