من از اين شب كابوس ، خدا مي ترسم___از هجوم غم ملموس، خدا ميترسم
كوچهها روشن و شادند، ولي ميداني؟___از غروب دل فانوس، خدا ميترسم
از كلاغان رها واهمهاي نيست، نترس!___من از اين كفتر محبوس، خدا ميترسم
نالههاي تو مرا تا ته ترديد كشاند___من از اين نالهي منحوس، خدا ميترسم
تو كه پيش خودمان طعنه زدي، باكي نيست__من از اين مردم سالوس، خدا ميترسم
يك نفر توي دلم شعر و غزل ميخوانَد___من از اين شاعر مأيوس، خدا ميترسم
كوچهها روشن و شادند، ولي ميداني؟___از غروب دل فانوس، خدا ميترسم
از كلاغان رها واهمهاي نيست، نترس!___من از اين كفتر محبوس، خدا ميترسم
نالههاي تو مرا تا ته ترديد كشاند___من از اين نالهي منحوس، خدا ميترسم
تو كه پيش خودمان طعنه زدي، باكي نيست__من از اين مردم سالوس، خدا ميترسم
يك نفر توي دلم شعر و غزل ميخوانَد___من از اين شاعر مأيوس، خدا ميترسم
مرتضي قاسمی
به اوج آسمان پرواز هرگز!___رسول درد را اعجاز هرگز
!و در خاموشی شبهای تاريک___طلوع صبح انسانساز هرگز
!صدايت خنده خنده ناز میريخت__برايم يک دهن آواز هرگز
!قناریجان! پريدن خاطرم نيست___قفس گُل هم کند پرواز هرگز
!زمين فهميد درد ما دو تا چيست___ازاين پس اختفای راز هرگز
!دلم بنبست شد پاييز کافیست___بهار کوچهی دلباز هرگز
!همينجا آخر خط است شاعر___به پايان دلخوشم، آغاز هرگز
علیاکبر ياغیتبار
No comments:
Post a Comment