Tuesday

در استغنای شبهای چنین بی مهر آلوده
من اینجا بی کس و تنها می اندیشم
می اندیشم به استثمار این مردم
به دست نفس وحشت زای خود
هر نازمان ناسازتراز پیشگامان ره دنیای غم آلود
الا ای هر کجا آغوشتان باز نوازشها
به تیمار کدامین فتنه تلبیس زمان را
ناخدای کشتی ناجاودان را
سخت تن در باختید
قصه افسون است و افسانه
و انسان بازی دست قضاهایی قدر پیمانه
از دست اجل آواره زندان بی سامانه
ای مردم و ای اهل خراب آباد این کاشانه
در دنیا بنای قصر هر شوقی هراس آلوده خواهد شد
و اینسان زندگی تشویش طرحی ناجوانمردانه خواهد شد
مه
یا حسین

No comments: