چهارشنبه بود
داشتم به تو فکر می کردم ... داشتی از من می ریختی و تو تنها چیزی بود که مرا از خودم دور می کرد. مثل شب خیس بودم. مثل شب سرد بودی. داشتم به تو فکر می کردم که...
◘ چهارشنبه بود
داشتم آرام آرام مثل خوره... حتی حرفهایم را می خوردم. ترسیده بودم از این حالی که گذشته می شود و آینده ای که در حال می ماند. فکرم به جایی نمی رسید. در پایین ترین درجه از امید و هیاهو بودم و کمترین تلاشی برای بهبود نداشتم چرا که قبلا روزهای خوب را هم تجربه کرده بودم. روزهایی که همیشه به امروز منتهی می شدند. افسرده بودم.
فکرهایم همیشه از یک چراغ قرمز شروع می شد (و گاهی از یک من که شاید برایش هیچ چیز مهم نبود) و پشت همان چراغ یا من آنقدر می ماند تا یادش برود که... یادش می ماند و عشق توی تنهایی مُرده یا زنده هنوز نفس می کشید...
◘ چهارشنبه بود
ترسیده بودم و مثل همیشه روی خودم سنگینی می کردم:
- ......؟
- .....
! - ...
- ...
مثل همیشه با خودم حرف می زد. مثل همیشه با خودش حرف می زدم. مثل همیشه تنها بود. تنها بودم.
◘ چهارشنبه بود
پنج شنبه بود.
◘ چهارشنبه بود
.سه شنبه بود. مُرده بودم. زنده بود...
مه یار
◘ چهارشنبه بود
داشتم آرام آرام مثل خوره... حتی حرفهایم را می خوردم. ترسیده بودم از این حالی که گذشته می شود و آینده ای که در حال می ماند. فکرم به جایی نمی رسید. در پایین ترین درجه از امید و هیاهو بودم و کمترین تلاشی برای بهبود نداشتم چرا که قبلا روزهای خوب را هم تجربه کرده بودم. روزهایی که همیشه به امروز منتهی می شدند. افسرده بودم.
فکرهایم همیشه از یک چراغ قرمز شروع می شد (و گاهی از یک من که شاید برایش هیچ چیز مهم نبود) و پشت همان چراغ یا من آنقدر می ماند تا یادش برود که... یادش می ماند و عشق توی تنهایی مُرده یا زنده هنوز نفس می کشید...
◘ چهارشنبه بود
ترسیده بودم و مثل همیشه روی خودم سنگینی می کردم:
- ......؟
- .....
! - ...
- ...
مثل همیشه با خودم حرف می زد. مثل همیشه با خودش حرف می زدم. مثل همیشه تنها بود. تنها بودم.
◘ چهارشنبه بود
پنج شنبه بود.
◘ چهارشنبه بود
.سه شنبه بود. مُرده بودم. زنده بود...
مه یار
پا نوشت: بعد از سالها بخش نظرات باز است برای این که بشنوم اما لزوما تایید نمی شوند.
No comments:
Post a Comment