اتا نازی داوطلبانه
--------------------
در فراری به سوی آزادی
عشق و امید و طرحی از شادی
!با صدایی که های آزادم
هجرت شمسی ام به میلادی
روز اول تمام حادثه بود
شام دوم شروع دلتنگی
برگ سوم غم فراموشی
پای دل لنگ و مردمی سنگی
رفتم از یاد، رفت از یادم
لقش خوشا که آزادم ...
صبر کن! چی؟ کجاست آزادی؟
من که خاموش و پر ز فریادم
دردهایم که جای خود باقی ست
غربتم هم نمک به ناسوری
من که شنگم به شور ماهوری
هارد راک است غربت و دوری
،شدم آن خط چشم ماسیده
،اشک شسته، به گود پاشیده
،مثل یک صبح تلخ ِ بیداری
،بعد رویای خوب خوابیده
مثل یک التماس پست شدم
شکل یک اضطراب آلوده
پیش رویم هزار و یک بن بست
خسته از راه های پیموده
خسته از من از این همه تشویش
مات شد شاه من نرفته به کیش
قصدهایم بدون مقصد شد
مثل یک روسپی در تجریش
رنج هایم بهانه سیگار
زندگی دود و غصه و تکرار
محسن نامجو و در به دری
غربتی پر ز دود و بوتیمار
من به عقل و جنون گرفتارم
دست و پا میزنم و بیمارم
هستی ام دور باطلی زده است
* نقطه کور و زشت پرگارم
ماه تنهای بی ستاره شدم
مثل مردن بدون چاره شدم
حرفهایی که هیچ کس نشنید
نامه هایی که پاره پاره شدم
از درونم به خویش پاشیدم
زندگی را بدون خود دیدم
بودنم مثل دلقکی بود و
به همه گریه هام خندیدم
**من همان نغمه های ناجورم
خورده تیپای سنگ رنجورم
آن طبیبی که کله اش کچل است
بی عسل بال کنده زنبورم
در سرم فکرهای طولانی ست
چشمهایم ز اشک بارانی ست
میکند زندگی مرا از پشت
این سگی است یا که انسانی ست
مثل یک سنگ ریزه میریزد
این من از قله های استیصال
خرد و بی مقصد و بدون مهار
مثل اشکی ز چشم های زوال
کاش تقدیر بی غرض می شد
یا که این غصه ها مرض می شد
سرنوشتم به مرگ راضی بود
شاید احوال من عوض می شد
مه یار
- در دایره قسمت ما نقطه پرگاریم - حافظ *
- منم من سنگ تیپا خورده رنجور منم دشنام پست آفرینش نغمه ناجور - اخوان ثالث**
1 comment:
So sweat.. and bitter
Post a Comment