Monday

گوشه آسمان
زیر شب
انتهای آدم
میرسی به من
به فرود شکل نا موجودیت
سایه های سفید
گویی میخ مرا به تابوت ابد میکوبند
پلکهای سیاه ماه بسته
سخت است
زبان بسته
آمال خسته
تاسک سرنوشت من شش ندارد
نراد آرزوی محالم
میخواهم فریاد بزنم
فریااااااااد
فر
یاد
و یاد من ابدی خواهد بود
زنگوله های زندگی به صدا در آمد
من تمام باختن را یک تنه بردم
من اولین هیچ بی پرسشم
از من چیزی نمی ماند
...
خوب نیستم
---
مه یار

4 comments:

Anonymous said...

boOOos :*

Anonymous said...

جاده ای که انتهایش درهر قدم اتفاق میافتد
وباز باید ماندو
بایدرفت
تا باز تکه ای دیگر از تو عرق شود یا اشک....فرقی نمیکند
تا بریزدوبگریزد
از تو
به خاک و عدم
در آفتاب
وآسمان..در جایی که برای "هنوز هست" تردید میکند.
دستاویز امیدی...که شاید حضوری را فراموش کرده ای...که شاید آنچه نیست.."از یاد برده شده"..و میکوشی..تا به یاد آوری و خوشبخت شوی..
نیست اماوباز نیست
شعرت مثل قبل قویه و دگر گونم میکنه.فیالواقع اینبار از جنس آزار دادن!!
خوب باش.اگه خوب باشی شادترم.

مه یار ارجمند راد said...

!سعی میکنم

Anonymous said...

woooo,
in webloget 3 sale shod :*
behesh nemiresiya, uupdate kon dige akhe