اشک اشک اشک اشک
اون که هر چی ابر دنیاس خونه داره تو چشاش
اونکه ناچاره بخنده اما پریه ست خنده هاش
اونکه تو شهرش غریبه با یه عالم آشنا
هیچ کدوم باور نکردن غربت تلخ صداش
اون منم اون منم اون منم
بغضمو تو گلوم میشکنم
دیروز من مثل امروز مثل فرداس
هر روز دستام زرد و تنهاس
...دیروز امروز فردا
خیلی سخته این تنهایی بی فردایی
تنها موندن تنها خوندن
تنها
تنها
تنها
چرا نمیتونم حرفمو بزنم
چرا؟؟؟؟؟؟؟
No comments:
Post a Comment