مرگ از آنجا آغاز شد که آمدم. کی و کجایش بماند مهم همان آمدن است. آمدن یعنی رفتن و رفتن یعنی شدن. من شدم که بمیرم به خواسته های روزانه دیگران. میگریم که دیگران بخندند. مرگ آنجاست که کسی به چشمان من اعتماد نکند. مرگ اینجاست که نمیتونم غزل غیز عراقی بگم. مرگ اینجاست. توی من. توی سر من. مرگ یعنی عکسهای روی دیوار
بمسنمتناشتااماشمماشیتنلابیتلیتلحخ رلخحخلت شلتیبه تلهشتلشبلاشیبخهالیبال