روز و شبهای ... است (سه نقطه برای اینکه صفتی مناسب نیافتم) ایمیل هایم را چک میکنم. منتظر ایمیل های گوگل هستم که ایمیل هایی دلهره آمیز و هیجان آورند (مسایل مربوط به پذیرش گرفتن و البته اخباربی بی سی)؛ ایمیل یاهوو هم شامل جک های روزانه و لوس آمریکایی است که بیشتر نمیخوانمشان و همچنین از طرف گروه اپلای است که ایضا اغلب نمیخوانم وکامنت هایی که برای قبول یا رد شدن منتظر من اند. کامنت های امید که اکثرا از یک هیجان میآیند و با کلماتی مثل حقیقتا و مضاف الیه های خیالی تزیین شده اند، گاهی خوش و گاهی ناخوش آیند من هستند؛ در تضادی ساده دوست ندارم عاقبت دوستی ما همچون دوستی با شهریار شود
...
نباید تند رفت. باید اندازه نگه داشت. نباید زیاد گفت. باید آرام بود. نباید... باید
روزها میگذرند. قلبم چند روزی است که بد جور تیر میکشد
امروز صبح با دلتنگی عجیبی و تصویری از خاطرات دانشگاه از خواب بیدار شدم
هوا گرفته بود
داستانک هایم را هنوز ننوشته ام
خسته ام
1 comment:
میبینی چقدرهایی که تنهاست مهیارم؟
Post a Comment