Friday

يه چيزي هستبالاي همه چيزا مهم نيست اسمش چيه. مهم اينه که من نميتونم انکارش کنم. حسش ميکنم.هميشه. ناخودآگاه. حتي اگه بخوام هم نميتونم بودنش رو انکار کنم. شديدا سرما خوردمدکتر که نرفتم شايدم يه مرض ديگه اي باشه. در هر صورت...  به اين گوش ميدم وبدون اينکه بدونم اسمش چيه احساسش ميکنم. چقدر بده که من هیچی نمیدونم.


تا كي به تمناي وصال تويگانه

اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه

خواهد به سرآيد شب هجران تـو يـا نـه

اي تيـر غمت را دل عشـاق نشانــه

جمعي به تو مشغول تو غايب زميانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان ديد

پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد

عارف صفت روي تو در پير و جوان ديــد

يعني همه جا عكس رخ يار توان ديد

ديوانه نيم من كه روم خانه به خانه

هر در كه زنم,صاحب آن خانه تويي,تو

هرجا كه روم، پرتو كاشانه، تويي تو

در ميكده و ديـر كه جانانـه تويي تو

مقصود من از كعبه و بتخانه تويي، تو

مقصود تويي، كعبه و بتخانه بهانه


گرم ميشم.اين فقط يک فرآيند شيميايي مغزي يا ماوارايي. لا ريب فيه

No comments: