ساده نیست. این را میگویم. اینکه نامی ندارد درون من. حس نیست. تا کجای وجودم را گرفته در انحلال خویش. بگذریم. مسخر زمانه ام. دیگر زمانه در تسخیر من نیست. این جمله به ظاهر ساده اما عمیق میتواند سندی باشد بر تحلیل قدرت کودکی که هر چه بزرگتر میشود طعم زندگی را کمتر میچشد. چه تناقض واژگونی! رو به مرگ. هدفمندی این عالم گویا تعبیر خوابی است که دیروز برای خود دیده ایم. به مساوات
تا آب شدم ، سراب دیدم خود را
دریا گشتم حباب دیدم خود را
آگاه شدم ، غفلت ِ خود را دیدم
بیدار شدم ، به خواب دیدم خود را
ابوسعید
Tuesday
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
dar koochehaee ke tarik hastand man az hasele zarbe tardid o kebrit mitarsam....
Post a Comment