Monday


هوا هوای بهار است و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی، پیداست
که خوش به جانم افتاده اند آتش و آب
فرشته روی من ، ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب
به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش
به بزم ساده ما ای چراغ ماه بتاب
گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب.
مگر نه خاک ره این خرابه باید شد؟
بیا که کام بگیریم از این جهان خراب
written and published by:
Somayeh ;) :P

2 comments:

Anonymous said...

وبلاگ غزل پست مدرن رسيدن يك سال تكراري و مسخره ديگر ، يك سال سرشار از غم و ابتذال و دروغ ، يك سال ديگر هيچ و هيچ و هيچ را مي خواست به تو و همه دوستان وبلاگ نويس تبريك و تسليت بگويد اما ديد وقتي از بالا به اين همه خالي نگاه كني مورچه اي هستي كه بايد جدا از گذشته و آينده بچسبي به حال و لبخند بزني به جنازه اي كه گاهي خوابهاي قشنگي مي بيند پس همين دقيقه بر تو مبارك باد و ديوانه وار از زندگي لذت ببر... وحشيانه! عقل عذابت نمي دهد؟!!!!!!! به اميد لحظه هاي خوبي كه در اين لحظه داري و مگر آينده چيزي جز وقوع حال در زماني ديگر است؟!!!!

مه یار ارجمند راد said...

Dear somy please write your name bellow your novel