Friday

خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز
هر طرف می سوزد اين آتش
پرده ها و فرش ها را َ تارشان با پود .
من به هر سو می دوم گريان
در لهيب آتش پر دود
وز ميان خنده هايم ، تلخ
و خروش گريه ام ، ناشاد
از درون خسته سوزان
می کنم فرياد ، ای فرياد ، ای فرياد .
خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم
همچنان می سوزد اين آتش
نقشهايی را که من بستم به خون دل
بر سر و چشم در و ديوار
در شب رسوای بی ساحل .
وای بر من ، سوزد و سوزد
غنچه هايی را که پروردم به دشواری
در دهان گود گلدان ها
روزهای سخت بيماری .
از فراز بامهاشان ، شاد
دشمنانم موذيانه خنده های فتحشان بر لب
بر من آتش به جان ناظر
در پناه اين مشبک شب .
من به هر سو می دوم ، گريان از اين بيداد
می کنم فرياد ، ای فرياد ، ای فرياد .
وای بر من ، همچنان می سوزد اين آتش
آنچه دارم يادگار و دفتر و ديوان
و آنچه دارد منظر و ايوان .
من به دستان پر از تاول
اين طرف را می کنم خاموش
وز لهيب آن روم از هوش ،
زآن دگر سو شعله برخيزد ، به گردش دود .
تا سحرگاهان که می داند ، که بود من شود نابود .
خفته اند اين مهربان همسايگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مشت خاکستر
وای ، آيا هيچ سر بر می کنند از خواب
مهربان همسايگانم از پی امداد ؟
سوزدم اين آتش بيدادگر بنياد .
می کنم فرياد ، ای فرياد ، ای فرياد ...
مهدی اخوان ثالث

No comments: