Friday

من بزرگ شدم. مرد شدم به خدا مرد شدم. باور کن مهیار من مرد شدم. باور کن مهیار. منو باور کن مهیار....میدونی تو آیینه خودتو نگام کن یه کم تا بفهمی چی میگی ...
دلم عجیب گرفته عجیب ... خدایا یعنی هنوز توی دنیات چیزی مونده که بتونه حتی برای چند لحظه منو دلخوش کنه گول بزنه ارضام کنه...؟! اینجا که آخرش نیست هست؟...آقا مهیار دلم ازت خیلی پٍره!..
يادمان نداده اند تا نجيب زندگي كنيم
ما فقط بلد شديم در فريب زندگي كنيم
ميشود به دور بحث هاي فلسفي خير و شر
حين اينكه گاز مي زنيم سيب،،زندگي كنيم
-سيب- واژه كليشه اي دوره هاي قبلي است
كاش جاي سيب ها به عشق شيب زندگي كنيم
شيب، سمت مرگ سمت روح سمت بعد هاي كج
سمت هر چه مي شود در آن نجيب زندگي كنيم
- خانم هميشه ايكس از شما سو ال مي كنم
ميشود شبي -كنار هم- ،،غريب زندگي كنيم؟؟
-نه غريب نه نگو غريب نه ولي چرا
مي شود شبيه شاعران اديب زندگي كنيم
كات،سطر بعد ،شعر بعد، شكل بعد ،بعد بعد
بايد اين خطوط بعد را عجيب زندگي كنيم

2 comments:

Anonymous said...

all these joys in your life you deny?

(balad nistam boldesh konam!)
"-: What`s the reason of existance?! 7/2/2004 7:55 AM

7/30/2005 6:49 AM
-:To search for the reason!? "

مه یار ارجمند راد said...

these are not still joys in my life. I feel old. I have just given up! Life has lost its meaning for me